قال: ما اسمُ هذِهِ الأرضُ؟
هم هیأتی ها: + و +
قیل: کَربَلأءُ
قال: اَللهُمَّ اَعُوذُبِكَ مِنَ الْكَرْبِ و َالْبَلاء؛
وقتی این جملههایت را میخوانم٬ یکی انگار به دلم چنگ میزند. ساعتهاست دارم به همین سوالِ سادهی کوتاهت فکر میکنم. بیشتر از آنکه سوال باشد و منتظر جواب باشد٬ پُر است از یک حسِ عمیقِ صبرآلود... مثل وقتهایی که یک مردِ تنهای مهربان میرسد به یک قدمی اندوههایش. میرسد به روبهرویی با حقیقتِ اندوههایش. میخواهم برای آن لحظهات بمیرم. نباشم... نخوانم... که از اندوههایی که ما برایت ساختهایم، پناه میبری به آسمان!
هم هیأتی ها: + و +
یکشنبه ششم آذر ۱۳۹۰