همه چیز دست خودش بوده و هست. هر چیزی که فکرش را بکنی یا نکنی.

آن وقت خودش آمده یک جاهایی را داده دستِ تو. همانی که ماها به آن می گوییم اراده.

آن جاهایی را که اراده داریم و سپرده به خودمان تا خودمان رقم بزنیم، به احسن وجه خراب می کنیم.

بعد هم طلبکاریم! انگاری اجبار است که خدا خراب کاری هایمان را درست کند!!

 

اعتراف نوشت :  خدایا سلاح بنده ات اشک است. اگر سلاح را هم ندهی، بی چیزی ام بیشتر عیان می شود.

پروردگارا قبل از آنکه سلاح را بگیری، بی چیزی ام را اعتراف می کنم، بی چیزی ام را فریاد می زنم.

 ای همه چیز رویت را که بر نمی گردانی از کسی که بی چیز است؟ نه؟